گفتگو و مصاحبه مفصل با حسن معجونی
مصاحبه با حسن معجونی
گفتگو با حسن معجونی
حسن معجونی، این روزها نامش بیش از هر زمان دیگری در تئاتر، سینما و تلویزیون دیده میشود. او پس از بازی در سریال شمعدونی که بتازگی از شبکه سه پخش شد، نامش در دو فیلم سینمایی «قصهها» و «از رئیسجمهور پاداش نگیرید» دیده میشود؛ فیلمهایی که پس از مدتها رنگ پرده به خود دیدهاند و حالا اکران این دو فیلم همزمان شده با روی صحنه رفتن دو نمایش که معجونی در یکی بازی میکند و در دیگری کارگردانی.
معجونی در نمایش «اسم» به کارگردانی لیلی رشیدی بازی میکند و خودش «ستوان اینیشمور» را در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه برده است. دقایقی قبل از اجرای نمایش ستوان اینیشمور با معجونی درباره نمایشی که کارگردانی کرده و دیگر کارها و فعالیتهای هنریاش گپوگفتی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
شما سالها نمایشنامههای آنتوان چخوف را روی صحنه بردید و حالا در نمایش جدیدتان از آثار چخوف فاصله گرفتهاید و نمایشی از مارتین مک دونا را انتخاب کردهاید که این روزها اسمش بیشتر در میان تئاتریها شنیده میشود، فاصله گرفتن از چخوف و انتخاب نمایشنامه ستوان اینیشمور از مکدونا دلیل خاصی داشت؟
به آن اندازه که میگویید از نمایشنامههای مکدونا در تئاتر استفاده نشده و فقط یک اثر به صورت رسمی از او به روی صحنه رفته است. واقعیت این است که چخوف چند کار مهم دارد و من منهای نمایشنامه «سه خواهر» تقریبا بقیه آثار مهمش را اجرا کردهام. سه خواهر هم پروژهای است که به نظرم باید کمی برای اجرایش صبر کنم.
پس در آینده دوباره کاری از چخوف را کارگردانی خواهید کرد؟
سه خواهر را بالاخره اجرا خواهم کرد ولی زمانش را نمیدانم. فکر میکنم الان فصل اجرای آن نیست. آدمی هم نیستم که بخواهم با مد حرکت کنم. زمانی هم که چخوف را اجرا میکردم، مد جامعه نبود. بعضی اوقات دنبال نمایشنامههای دیگری میگردم. قبلا هم نمایشنامهای از «تانکر ددوردست» اجرا کردم که فضایی شبیه کار جدیدم داشت. نمایشنامه «به خاطر یه مشت روبل» نیل سایمون را هم کار کردهام و اثر مک دونا هم در ادامه فعالیتهای قبلی من است.
این که برای روی صحنه بردن نمایش سه خواهر صبر کردهاید، دلیل خاصی دارد؟
نمایشنامه سختی است و فعلا به آن اندازه نیرو برای اجرایش ندارم.
برای انتخاب نمایشنامه ستوان اینیشمور دلیل جامعهشناختی و روان شناختی خاصی داشتید؟
سوالات شما مرا وادار میکند بگویم آدم اجتماعی و به روزی هستم. مواردی که اشاره کردید، میتواند اتفاق بیفتد و من ارجاعات امروزم را داشته باشم، اما در عین حال میتواند دغدغه گذشتهام باشد. بازیهای بچگانهای که در نهایت به جدیت و خشونت کشیده میشود، از موضوعاتی است که برایم خیلی اهمیت دارد. من هر زمانی حرف بزنم، حرف زمان الانم خواهد بود. حتی بیخاصیتترین متنها را هم بگیرم، بالاخره امروز زندگی میکنم و با دغدغههای امروزم کار خواهم کرد. آنی که باید دنبالش بگردیم خودم هستم، نه اثر اصلی که چقدر امروزی هست یا نیست.
جامعه در این میان جایی دارد؟
من هم جزوی از اجتماع هستم. با تماشاچی سروکار دارم و چون با تماشاچی سروکار دارم، چه بخواهم و چه نخواهم، مسائل اجتماعی برایم زنده میشود.
ترجمه نمایشنامه راضیکننده بود؟ برخی بچههای تئاتر از ترجمه نمایشنامه خیلی راضی نیستند؟
یکی از بهترین ترجمههای این نمایش ترجمه زهرا جواهری است. من با بقیه ترجمهها مشکل دارم. نمیگویم ترجمه کاملی است و یکجاهایی چیزهایی را عوض کردهام ولی اساس و پایه ترجمه را نسبت به دیگر ترجمهها بیشتر قبول دارم.
تا چه اندازه به روح اصلی متن وفادار بودید؟
نمایشنامه اصلی همین چیزی است که به روی صحنه بردم. فقط یکی از صحنههای کوتاه را ادغام کردم و دلیلش هم این بود که به نظرم آن صحنه ارجاعاتش ایرلندی بود و شاید خیلی برای مخاطب ایرانی معنا نداشت. گاهی مترجم وفادار است و همه متن را ترجمه میکند. برای اجرا نیاز ندیدم همه متن را اجرا کنم و باید چیزهایی را پالایش میکردم، چون جنس بعضی شوخیها برای زبان مبدا بسیار زنده است و برای ما این گونه نخواهد بود. دو صحنه را ادغام کردم. صحنهای که شاید 10 دقیقه طول بکشد و اگر میخواستم آن را لحاظ کنم، زمان کار 100 دقیقه میشد. به هر حال با این ادغام الان زمان نمایش به 90 دقیقه رسیده است.
تئاتر زمان زیادی از من میگیرد و بیشتر با تئاتر درگیرم. سینما و تلویزیون به اندازه تئاتر دغدغهام نیست که بگویم خیلی به فعالیت در آن فکر میکنم. همه میدانند که من تئاتری هستم و بیشتر از هرچیزی به حضور در تئاتر فکر میکنم
یکی از نقاط قوت نمایش طراحی صحنه است. با این که نمایش نسبتا پردههای زیادی دارد ولی در صحنهای که طراحی کردهاید، با کمترین زمان پردهها عوض میشود و دست کارگردان هم برای داشتن میزانسن مناسب کاملا باز است. چطور به این ایده برای طراحی صحنه رسیدید؟
از ویژگی کارهایم داشتن صحنه مینیمال است. در نمایشنامه به چند مکان اشاره میشود و من همه این مکانها را فقط با نور عوض کردم. چیزی که زیاد برایم مهم است، شیبی است که گربه در آن کشته شد. این شیب جایی است که برای همه شخصیتها اتفاقات مهمی میافتد.
کمی درباره نمایش اسم به کارگردانی لیلی رشیدی بگویید. هر دو کار با فاصله کمی از هم اجرا میشود. این همزمانی روی کارتان تاثیر نمیگذارد؟ دیگر این که اسم، اولین نمایشی است که خانم رشیدی کارگردانی میکند و این باعث تردید برای حضورتان در این نمایش نشد؟
نه، چه تاثیری؟ من در ستوان اینیشمور کارگردان هستم و در نمایش اسم بازی میکنم و خیلی به هم مربوط نمیشوند. فقط این که در هر دو نمایش، طراحی صحنه را من انجام دادهام. البته این همزمانی باعث شد بهترین آدمی که بتواند دو طراحی را هماهنگ کند خودم باشم. درست است که اسم، اولین کارگردانی خانم رشیدی است ولی من خیلی سال است که ایشان را میشناسم و با هم کار کردهایم و جزو گروهم بوده است. این شناخت کمی مرا جلو انداخت و دلیلی برای نگرانی به وجود نیاورد.
امروز در تئاتر کشور جریانی خصوصی به راه افتاده که با استفاده از حضور چهرههای سینمایی و مشهور، قصد درآمدزایی و کاسبی از تئاتر دارد. جریان خصوصیسازی مدنظر شما چیزی متفاوت از آن است. نگران نیستید آن جریان خصوصی بر کاری که شما در پیش گرفتهاید، غلبه کند؟
چنین تئاترهایی بزودی همه را خسته میکند. هم مخاطبان و هم مدیران خسته خواهند شد و و وقتی این دو خسته شوند، ماجرا برچیده میشود. ما باید اشتباه کنیم و این اتفاقات باید بیفتد تا راه درست را پیدا کنیم. زمانی هم که این شرایط تغییر کند، برایمان مبنای محکمی خواهد بود تا دیگر این اتفاقات نیفتد. من نگران نیستم چون تمام مدت تئاترهایی کار کردهام که چنین مواردی مبنایمان نبوده است. تا الان هم از کارهایمان رضایت داشتهایم و همین روال را ادامه خواهیم داد.
چرا در سینما به اندازه تئاتر و تلویزیون فعالیت ندارید؟
تئاتر زمان زیادی از من میگیرد و بیشتر با تئاتر درگیرم. سینما و تلویزیون به اندازه تئاتر دغدغهام نیست که بگویم خیلی به فعالیت در آن فکر میکنم. همه میدانند که من تئاتری هستم و بیشتر از هرچیزی به حضور در تئاتر فکر میکنم.
شما با مجموعه مسافران برای مخاطب عام به چهرهای شناخته شده تبدیل شدید. چه شد که همکاری با رامبد جوان را انتخاب کردید؟
رامبد برای بازی در این مجموعه مرا هل داد وگرنه خیلی دنبال دیده شدن نبودم. اصلا علاقهای به دیده شدن ندارم. من هم در آن مجموعه از تیم سازنده و متنی که کار میکردند، خوشم آمد و هم با تهیهکننده راحت بودم. همه اینها فاکتورهایی است که مرا به حضور در این مجموعه کشاند. بازی در سریال شمعدونی هم همان مشخصههای مسافران را داشت.
مجموعه مسافران فضایی فانتزی داشت و شمعدونی فضایی واقعی و رئال. خودتان کدام سبک طنز را بیشتر میپسندید؟
طنز من هیچکدام از این طنزها نیست. نمیگویم این سبکها را قبول ندارم ولی دنبال نوع دیگری از طنز هستم. جنس طنز کارهایی را که در تئاتر میکنم، بیشتر میپسندم. کمدی کارهایم از دل جدیت میآید و اصلا دنبال فضاهای فانتزی نیستم. قطعا در آینده جنس طنزهایم را پختهتر خواهم کرد.
در دو مجموعهای که در صداوسیما بازی کردید، نوع بازی و نقشهایتان خیلی شبیه هم بود. نگران ادامه این سبک و کلیشهشدن نیستید؟
نه! چرا باید نگرانی داشته باشم؟ اصلا به این موضوع فکر نمیکنم. این سبک من هست. در تئاتر هم آدم راحتی هستم و از این بابت نگرانی ندارم.